امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pileup

ˈpɑɪlˌʌp ˈpaɪlʌp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pileups

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تصادف زنجیره‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The highway was closed due to a massive pileup.
- بزرگ‌راه به‌دلیل تصادف زنجیره‌ای بزرگی بسته شد.
- The pileup on the road caused a major traffic jam.
- تصادف زنجیره‌ای در جاده باعث راه‌بندان شدیدی شد.
noun
انباشتگی، تراکم، انبوه، توده، تجمع
- The pileup of files on the server caused it to slow down.
- تراکم فایل‌ها روی سرور باعث کاهش سرعت آن شد.
- There was a pileup of papers on his desk that needed to be organized.
- انبوهی از کاغذها روی میزش بودند که نیاز به مرتب‌سازی داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pileup

  1. noun a wrecking of a vehicle
    Synonyms:
    accident crash collision wreck smash smashup crackup stack accumulation

ارجاع به لغت pileup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pileup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pileup

لغات نزدیک pileup

پیشنهاد بهبود معانی