شکل جمع:
pileupsتصادف زنجیرهای
The highway was closed due to a massive pileup.
بزرگراه بهدلیل تصادف زنجیرهای بزرگی بسته شد.
The pileup on the road caused a major traffic jam.
تصادف زنجیرهای در جاده باعث راهبندان شدیدی شد.
انباشتگی، تراکم، انبوه، توده، تجمع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pileup of files on the server caused it to slow down.
تراکم فایلها روی سرور باعث کاهش سرعت آن شد.
There was a pileup of papers on his desk that needed to be organized.
انبوهی از کاغذها روی میزش بودند که نیاز به مرتبسازی داشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pileup» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pileup