با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Diagnosis

ˌdaɪəɡˈnoʊsɪs ˌdaɪəɡˈnəʊsɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    diagnoses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
تشخیص، عیب‌شناسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
پزشکی تشخیص، تشخیص ناخوشی
- the timely diagnosis of a disease
- واشناخت (یا تشخیص) به‌موقع بیماری
- the diagnosis of pneumonia
- تشخیص (واشناخت) سینه پهلو
- a diagnosis of the various aspects of oil economy
- شناسایی جنبه‌های گوناگون اقتصاد نفت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diagnosis

  1. noun identification of problem, disease
    Synonyms: analysis, conclusion, examination, interpretation, investigation, opinion, pronouncement, scrutiny, summary

ارجاع به لغت diagnosis

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diagnosis» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diagnosis

لغات نزدیک diagnosis

پیشنهاد بهبود معانی