فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Breaker

ˈbreɪkər ˈbreɪkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    breakers

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    موج بزرگی که به ساحل می‌خورد و درهم می‌شکند
    • - brick breaker
    • - آجر کوب
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد breaker

  1. noun A device that trips like a switch and opens the circuit when overloaded
    Synonyms: wave, roller, surf, comber, billow, destroyer, circuit breaker, breakers, surge, cowman, dairyman, stableboy, stockkeeper, tamer
  2. noun A quarry worker who splits off blocks of stone
    Synonyms: ledgeman

ارجاع به لغت breaker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breaker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breaker

لغات نزدیک breaker

پیشنهاد بهبود معانی