شکل جمع:
deteriorationsزوال، وخامت، خرابشدگی، پسرفت، تخریب، فروپاشی، فرسودگی، خرابی، ویرانی، افول، نابودی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The deterioration of her health was evident in her weakened body.
وخامت حال او از بدن ضعیفشدهاش مشخص بود.
The deterioration of the relationship between the two countries led to increased tensions.
پسرفت رابطهی میان آن دو کشور منجر به افزایش تنشها شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deterioration» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deterioration