آخرین به‌روزرسانی:

Dilapidation

dɪˌlæpɪˈdeɪʃn̩ dɪˌlæpɪˈdeɪʃn̩

معنی و نمونه‌جمله

noun

خرابی، ویرانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the dilapidation of the caravanserai caused by the farmers' removal of the stones and bricks

ویرانی کاروان‌سرا به‌دلیل آنکه روستاییان سنگ‌ها و آجرهای آن را می‌کنند و می‌برند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dilapidation

  1. noun ruin
    Synonyms:
    destruction disintegration disrepair decrepitude

ارجاع به لغت dilapidation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dilapidation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dilapidation

لغات نزدیک dilapidation

پیشنهاد بهبود معانی