به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dilapidation

dɪˌlæpɪˈdeɪʃn̩ dɪˌlæpɪˈdeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    خرابی، ویرانی
    • - the dilapidation of the caravanserai caused by the farmers' removal of the stones and bricks
    • - ویرانی کاروان‌سرا به‌دلیل آنکه روستاییان سنگ‌ها و آجرهای آن را می‌کنند و می‌برند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dilapidation

  1. noun ruin
    Synonyms: decrepitude, disintegration, disrepair, destruction

ارجاع به لغت dilapidation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dilapidation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dilapidation

لغات نزدیک dilapidation

پیشنهاد بهبود معانی