فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Devaluation

dɪˌvæljuːˈeɪʃn̩ ˌdi:ˌvæljʊˈeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    devaluations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
کاهش ارزش پول، تنزل قیمت پول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Severe devaluation often leads to inflation and rising prices.
- کاهش ارزش شدید پول معمولاً به تورم و افزایش قیمت‌ها منجر می‌شود.
- People lost trust in the economy after the sudden devaluation.
- مردم پس‌از تنزل قیمت ناگهانی پول، اعتماد خود را به اقتصاد از دست دادند.
noun countable uncountable
تحقیر، خوار شمردن، بی‌اهمیت کردن، بی‌ارزش شمردن
- Slavery was the ultimate devaluation of human dignity.
- برده‌داری، نهایت بی‌ارزش دانستن شأن انسانی بود.
- Criticizing someone constantly may lead to their emotional devaluation.
- انتقاد مداوم از یک نفر می‌تواند به تحقیر احساسی او منجر شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد devaluation

  1. noun a lowering in price or value
    Synonyms:
    reduction depreciation markdown write-down

لغات هم‌خانواده devaluation

ارجاع به لغت devaluation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devaluation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/devaluation

لغات نزدیک devaluation

پیشنهاد بهبود معانی