موجدار، موجی، موجگونه، مواج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The silk dress had an undulant pattern that shimmered in the light.
لباس ابریشمی طرحی موجدار داشت که در نور میدرخشید.
The undulant lines of the painting gave it a sense of movement.
خطوط موجدار نقاشی به آن حس حرکت بخشیده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «undulant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undulant