۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Unpack

ʌnˈpæk ʌnˈpæk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unpacked
  • شکل سوم:

    unpacked
  • سوم‌شخص مفرد:

    unpacks
  • وجه وصفی حال:

    unpacking
ذخیره در لغات برگزیده

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb B1
باز کردن (چمدان یا بسته)، بسته‌بندی را گشودن، جعبه گشایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Unpacking a suitcase is easier than packing it.
- قرار دادن چیزها در چمدان آسان‌تر از خالی کردن آن است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unpack

  1. verb to cause to become empty
    Synonyms:
    unwrap uncrate unlade
  1. verb remove from its packing
    Synonyms:
    take out
    Antonyms:
    pack

ارجاع به لغت unpack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unpack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unpack

لغات نزدیک unpack

پیشنهاد بهبود معانی