گذشتهی ساده:
unpackedشکل سوم:
unpackedسومشخص مفرد:
unpacksوجه وصفی حال:
unpackingباز کردن (چمدان یا بسته)، بستهبندی را گشودن، جعبه گشایی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Unpacking a suitcase is easier than packing it.
قرار دادن چیزها در چمدان آسانتر از خالی کردن آن است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unpack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unpack