فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unpack

ʌnˈpæk ʌnˈpæk

گذشته‌ی ساده:

unpacked

شکل سوم:

unpacked

سوم‌شخص مفرد:

unpacks

وجه وصفی حال:

unpacking

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb B1

باز کردن (چمدان یا بسته)، بسته‌بندی را گشودن، جعبه گشایی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Unpacking a suitcase is easier than packing it.

قرار دادن چیزها در چمدان آسان‌تر از خالی کردن آن است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unpack

  1. verb to cause to become empty
    Synonyms:
    unwrap uncrate unlade
  1. verb remove from its packing
    Synonyms:
    take out
    Antonyms:
    pack

ارجاع به لغت unpack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unpack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unpack

لغات نزدیک unpack

پیشنهاد بهبود معانی