جگرسوز، دلشکن، اندوهبار، حزنانگیز، ترحمانگیز، تکاندهنده، رقتانگیز
the more poignant problems of human life
مشکلات سختتر زندگانی بشر
the poignant spectacle of a hungry child
صحنهی رقتانگیز یک کودک گرسنه
poignant memories
خاطرات تکاندهنده
the poignant satire of a poet named Swift
طنز سوزان شاعری به نام سویفت
his criticism was too poignant.
انتقاد او زیادی ترحمانگیز بود.
محرک، انگیزان، دل انگیز، هوس انگیز
her poignant beauty
زیبایی هوسانگیز او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poignant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poignant