قریبالوقوع، درحال نزدیک شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He felt the looming threat of unemployment.
او تهدید درحال نزدیک شدن بیکاری را احساس میکرد.
The looming storm forced residents to prepare their homes.
طوفان قریبالوقوع باعث شد ساکنان، خانههای خود را آماده کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «looming» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/looming