از دور نمایان شدن، از دور پدیدار شدن، به طور ترسناک نمایان شدن
A horned giant loomed before me.
غول شاخداری جلوم ظاهر شد.
The hull of the ship loomed up suddenly.
ناگهان بدنهی کشتی نمایان شد.
High mountains were looming ahead through the clouds.
کوههای بلند از میان ابرها نمایان میشدند.
(اتفاق بد یا ناخوشایند) محتمل بودن، نزدیک بودن، در شرف وقوع بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fear of failure loomed large in his mind.
ترس از ناکامی در مخیلهاش قوت میگرفت.
The hardships that loomed ahead.
مشقتهایی که در شرف تکوین بود.
بافندگی، نساجی
For men there was farming; for women, the loom.
کار مردها کشاورزی بود و کار زنان بافندگی.
نمایانی، پدیداری
(بزرگتر یا وحشتناکتر از آنچه که هست) بهنظر آمدن، با هیبت ظاهر شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «loom» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loom