فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Alight

əˈlaɪt əˈlaɪt

گذشته‌ی ساده:

alighted

شکل سوم:

alighted

سوم‌شخص مفرد:

alights

وجه وصفی حال:

alighting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb

روشن، شعله‌ور، سوزان، سبک کردن، راحت کردن، تخفیف دادن، روشن کردن، آتش زدن، برق زدن، پیاده شدن، فرودآمدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She greeted me as I alighted from the train.

هنگامی که از ترن پیاده شدم، او به استقبالم آمد.

The bird circled and alighted on the branch.

پرنده دوری زد و بر شاخه نشست.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Clow-worms had set the bushes alight.

کرم‌های شب‌تاب بوته‌ها را نورانی کرده بودند.

She looked at me with her eyes alight.

با چشمانی براق به من نگاه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alight

  1. verb land
    Synonyms:
    come down get off descend touch down disembark land settle dismount light perch

ارجاع به لغت alight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «alight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/alight

لغات نزدیک alight

پیشنهاد بهبود معانی