فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Come Down

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb B2
    (از مقام یا دارایی یا قدرت و غیره) تنزل کردن، پایین رفتن
  • phrasal verb
    فرود آمدن، نزول کردن
  • phrasal verb
    (مبلغ و مقدار و میزان) رسیدن، شدن
  • phrasal verb
    بیمار شدن
  • phrasal verb
    اتفاق افتادن، پیش آمدن، روی دادن، رخ دادن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد come down

  1. verb worsen
    Synonyms: decline, decrease, degenerate, descend, deteriorate, fail, fall, go downhill, reduce, suffer
    Antonyms: boost, improve
  2. phrasal verb Descend
  3. phrasal verb Be demolished
  4. phrasal verb Reach a decision
  5. phrasal verb Be passed through time
  6. phrasal verb Return from an elevated state of consciousness or emotion

ارجاع به لغت come down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-down

لغات نزدیک come down

پیشنهاد بهبود معانی