فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Increment

ˈɪŋkrəmənt ˈɪŋkrəmənt

شکل جمع:

increments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

افزایش، رشد، ترقی (به‌صورت و مرحله‌ای و پله‌ای)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Government employees are entitled to an annual salary increment after their performance review.

کارکنان دولت پس‌از ارزیابی عملکرد، مشمول افزایش سالانه‌ی حقوق می‌شوند.

The project budget will grow in several planned increments.

بودجه‌ی پروژه در چند افزایش نوبتی برنامه‌ریزی‌شده رشد خواهد کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an annual increment of $300 in salary

افزایش سالیانه‌ی دستمزد به میزان 300 دلار

a negative increment

والش منفی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد increment

  1. noun small step toward gain
    Synonyms:
    increase addition profit advancement rise augmentation enlargement supplement accession accrual raise accretion accrument
    Antonyms:
    loss decrease

ارجاع به لغت increment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «increment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/increment

لغات نزدیک increment

پیشنهاد بهبود معانی