صفت تفضیلی:
more incrementalصفت عالی:
most incrementalفزاینده، افزایشی، روبهرشد، تدریجی
She preferred an incremental approach to learning new skills.
او رویکرد افزایشی را به یادگیری مهارتهای جدید ترجیح میداد.
They adopted an incremental strategy for long-term growth.
آنها یک استراتژی روبهرشد برای پیشرفت بلندمدت اتخاذ کردند.
کم، کوچک، ریز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His incremental updates kept the software running smoothly.
بهروزرسانیهای کوچک او باعث شد نرمافزار به خوبی کار کند.
The team achieved incremental progress towards their goals.
این تیم به پیشرفتی کوچک در جهت اهداف خود دست یافت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incremental» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incremental