فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Incremental

ˌɪŋkrəˈmentl ˌɪŋkrəˈmentl

صفت تفضیلی:

more incremental

صفت عالی:

most incremental

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

فزاینده، افزایشی، روبه‌رشد، تدریجی

She preferred an incremental approach to learning new skills.

او رویکرد افزایشی را به یادگیری مهارت‌های جدید ترجیح می‌داد.

They adopted an incremental strategy for long-term growth.

آن‌ها یک استراتژی روبه‌رشد برای پیشرفت بلندمدت اتخاذ کردند.

adjective

کم، کوچک، ریز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

His incremental updates kept the software running smoothly.

به‌روزرسانی‌های کوچک او باعث شد نرم‌افزار به خوبی کار کند.

The team achieved incremental progress towards their goals.

این تیم به پیشرفتی کوچک در جهت اهداف خود دست یافت.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت incremental

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incremental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incremental

لغات نزدیک incremental

پیشنهاد بهبود معانی