با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Incremental

ˌɪŋkrəˈmentl ˌɪŋkrəˈmentl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more incremental
  • صفت عالی:

    most incremental

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
فزاینده، افزایشی، روبه‌رشد، تدریجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She preferred an incremental approach to learning new skills.
- او رویکرد افزایشی را به یادگیری مهارت‌های جدید ترجیح می‌داد.
- They adopted an incremental strategy for long-term growth.
- آن‌ها یک استراتژی روبه‌رشد برای پیشرفت بلندمدت اتخاذ کردند.
adjective
کم، کوچک، ریز
- His incremental updates kept the software running smoothly.
- به‌روزرسانی‌های کوچک او باعث شد نرم‌افزار به خوبی کار کند.
- The team achieved incremental progress towards their goals.
- این تیم به پیشرفتی کوچک در جهت اهداف خود دست یافت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت incremental

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incremental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incremental

لغات نزدیک incremental

پیشنهاد بهبود معانی