آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Risen

    American: ˈrɪzn̩ British: ˈrɪzn̩

    مصدر:

    rise

    گذشته‌ی ساده:

    rose

    سوم‌شخص مفرد:

    rises

    وجه وصفی حال:

    rising

    معنی risen

    adverb

    قسمت سوم فعل Rise

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد risen

    1. verb come up, of celestial bodies
      Synonyms:
      appeared come started arisen emerged developed ascended mounted increased originated advanced raised lifted succeeded attained grown prospered flourished begun boosted enlarged multiplied reached derived stemmed proceeded revolted rebelled loomed amounted intensified sprung emanated issued elevated climbed overcome soared swollen surged gained spiralled skyrocketed stood awoken aspired uprisen hilled hiked hove graded flown welled thriven transcended surmounted
      Antonyms:
      set retired
    1. verb Move to a better position in life or to a better job; ""She ascended from a life of poverty to one of great
      Synonyms:
      ascended heightened rebelled revolted
      Antonyms:
      declined regressed complied cooperated kowtowed receded
    1. verb rise up
      Synonyms:
      advanced ascended climbed lifted mounted jumped inflated bulged reared
    1. verb rise to one's feet
      Synonyms:
      arisen awoken uprisen piled
    1. verb progress in business
      Synonyms:
      advanced progressed prospered flourished succeeded arrived thriven
      Antonyms:
      failed declined dropped slumped deteriorated worsened fallen
    1. verb increase in value or to a higher point
      Synonyms:
      increased raised advanced expanded extended grown enlarged multiplied accelerated boosted heightened magnified amplified escalated climbed soared swollen waxed doubled inflated intensified built mounted spread enhanced proven distended aggrandized
      Antonyms:
      decreased lowered declined lessened receded contracted
    1. verb take part in a rebellion; renounce a former allegiance
      Synonyms:
      rebelled arisen stood uprisen resurrected
    1. verb go up or advance
      Synonyms:
      climbed ascended grown mounted lifted soared surged waxed scaled rocketed reared sprouted surmounted uprisen
      Antonyms:
      descended lowered dropped fallen waned

    سوال‌های رایج risen

    گذشته‌ی ساده risen چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده risen در زبان انگلیسی rose است.

    وجه وصفی حال risen چی میشه؟

    وجه وصفی حال risen در زبان انگلیسی rising است.

    سوم‌شخص مفرد risen چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد risen در زبان انگلیسی rises است.

    ارجاع به لغت risen

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «risen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/risen

    لغات نزدیک risen

    • - rise time
    • - rise to the occasion
    • - risen
    • - riser
    • - risibility
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.