گذشتهی ساده:
revoltedشکل سوم:
revoltedسومشخص مفرد:
revoltsوجه وصفی حال:
revoltingشکل جمع:
revoltsشورش یا طغیان کردن، اظهار تنفر کردن، طغیان، شورش، بههمخوردگی، انقلاب، شوریدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the soldiers' open revolt against the exacting commander
شورش علنی سربازان علیه فرمانده سختگیر
The peasants' revolt was crushed.
شورش رعایا سرکوب شد.
to rise in revolt
به شورش پرداختن
He was facing a revolt even in his own party.
حتی در حزب خودش هم با عصیان مواجه بود.
The natives revolted against their Belgian masters.
بومیان بر اربابان بلژیکی خود شوریدند.
She was revolted by what she saw.
آنچه که دیده بود او را منزجر کرد.
Seeing the conditions of the prison revolted him.
دیدن وضع زندان حال او را به هم زد.
His stomach revolted.
دلش به هم خورد.
The younger soldiers were revolting from such scenes of bloodshed.
سربازان جوانتر از این قبیل صحنههای خونریزی سخت بیزار بودند.
be in a revolt against something (or someone)
بر علیه چیزی (یا کسی) در حال شورش بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «revolt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/revolt