با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rock The Boat

rɑk ðə boʊt rɒk ði bəʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom informal C2
تنش ایجاد کردن، دردسر ایجاد کردن، آشوب درست کردن، وضع را به هم زدن، اغتشاش ایجاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Don't rock the boat until the negotiations are finished.
- دردسر ایجاد نکن تا مذاکرات به سرانجام برسد.
- Things are progressing well don't rock the boat.
- اوضاع دارد خوب پیش می‌رود، وضع را به هم نزن.
- There is no need to rock the boat , this situation is already too messy.
- نیاز نیست آشوب درست کنی، اوضاع به اندازه‌ی کافی آشفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rock the boat

  1. idiom do or say something that will upset people or cause problems, disturb the status quo
    Synonyms: cause trouble, challenge the status quo, complain, disagree, disturb, disturb the balance, make a stink, make a stink, make waves, make waves, not conform, object, protest, stir things up, stir things up, upset the apple cart, upset the apple cart
    Antonyms: contradict, disallow, disapprove, misunderstand, refuse, stop, defend, disagree, dissent, fight, reject

ارجاع به لغت rock the boat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rock the boat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rock-the-boat

لغات نزدیک rock the boat

پیشنهاد بهبود معانی