با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Crawl

krɒːl krɔːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    crawled
  • شکل سوم:

    crawled
  • سوم‌شخص مفرد:

    crawls
  • وجه وصفی حال:

    crawling
  • شکل جمع:

    crawls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
خزیدن (مار و غیره)، سینه‌خیز رفتن، خزیده رفتن (شخص)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- A big snake was crawling toward the baby.
- مار بزرگی به سوی کودک می‌خزید.
- The baby has started to crawl.
- کودک شروع به سینه‌خیز رفتن کرده است.
verb - intransitive
آهسته رفتن، یواش رفتن، سلانه‌سلانه رفتن، آهسته جلو رفتن
- The traffic on the highway seemed to crawl along at a snail's pace.
- به نظر می‌رسید که آمدوشد در بزرگراه با سرعت حلزونی در حال جلو رفتن بود.
- The tractor crawled up the hill.
- تراکتور آهسته از تپه بالا رفت.
verb - intransitive informal
انگلیسی بریتانیایی خودشیرینی کردن، خایه‌مالی کردن
- He would crawl to his wealthy relatives for financial help.
- او برای کمک مالی نزد اقوام ثروتمند خود خودشیرینی می‌کرد.
- It's sad to see someone constantly crawling to others.
- غم‌انگیز است که ببینی کسی مدام نزد دیگران خایه‌مالی می‌کند.
verb - intransitive informal C2
پر بودن از، موج زدن از، مامال بودن از (با with می‌آید)
- The room was crawling with ants.
- اتاق از مورچه موج می‌زد.
- The walls crawled with spiders.
- دیوارها پر بود از عنکبوت.
noun singular uncountable C1
ورزش کرال (نوعی شنای سریع که در آن بدن درون آب و در وضعیت افقی و کاملاً کشیده قرار می‌‌گیرد)
- I need to work on my crawl technique to improve my speed.
- باید روی تکنیک کرال خود کار کنم تا سرعتم بهبود یابد.
- The swimmer's crawl speed was unmatched.
- سرعت کرال شناگر بی‌نظیر بود.
noun singular C1
سرعت بسیار پایین (در حرکت)، حرکت آهسته
- The old car moved forward with a crawl.
- ماشین قدیمی با سرعت بسیار پایین به جلو حرکت می‌کرد.
- The crawl of the traffic during rush hour made her late for work.
- سرعت بسیار پایین آمدوشد در ساعت شلوغی باعث شد او دیر سر کارش حاضر شود.
verb - intransitive
گیاه‌شناسی خزیدن (بزرگ شدن ساقه‌ها یا پیچک‌ها)
- The vine began to crawl across the garden.
- تاک شروع به خزیدن در سراسر باغ کرد.
- The roots of the plant began to crawl along the surface of the soil.
- ریشه‌های گیاه شروع به خزیدن در امتداد سطح خاک کردند.
verb - intransitive
لرزیدن، مورمور شدن (تن و گوشت تن)
- Horror movies make my skin crawl.
- فیلم‌های ترسناک باعث می‌شوند پوست من مورمور شود.
- This story made her crawl
- این داستان باعث شد بلرزد.
verb - transitive
شدیداً سرزنش کردن
- The boss began to crawl the employee.
- رئیس شروع به شدیداً سرزنش کردن کارمند کرد.
- My parents used to crawl me whenever I came home late.
- هر وقت دیر به خانه می‌آمدم، پدر و مادرم مرا شدیداً سرزنش می‌کردند.
noun
خزیدن، خزش
- The baby's crawl across the floor was slow.
- خزیدن کودک روی زمین آهسته بود.
- the soldier's crawl through the mud
- خزش سرباز در میان گل
noun
عنوان گردان (روی صفحه‌ی تلویزیون)
- The breaking news crawl interrupted the regular programming.
- عنوان گردان اخبار فوری برنامه‌های عادی را قطع کرد.
- The weather forecast crawl displayed the upcoming temperatures.
- عنوان گردان پیش‌بینی آب‌وهوا دمای آتی را نشان می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crawl

  1. verb move very slowly
    Synonyms: clamber, creep, drag, drag oneself along, go on all fours, go on belly, grovel, hang back, inch, lag, loiter along, lollygag, move at snail’s pace, move on hands and knees, plod, poke, pull oneself along, scrabble, slide, slither, squirm, worm, wriggle, writhe
  2. verb humble oneself
    Synonyms: abase oneself, apple-polish, brownnose, cringe, fawn, grovel, toady, truckle

Idioms

ارجاع به لغت crawl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crawl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crawl

لغات نزدیک crawl

پیشنهاد بهبود معانی