فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Squirm

skwɜːrm skwɜːm

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive

پیچ‌وتاب خوردن، لولیدن، حرکت ماروار، ناراحتی نشان دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He was squirming in pain.

از درد به خود می‌پیچید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squirm

  1. verb wiggle, fidget
    Synonyms:
    twist wriggle wind shift toss writhe worm squigg fidget flounder agonize skew
    Antonyms:
    sit still

ارجاع به لغت squirm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squirm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/squirm

لغات نزدیک squirm

پیشنهاد بهبود معانی