گذشتهی ساده:
timedشکل سوم:
timedوجه وصفی حال:
timingانگلیسی بریتانیایی (the times) بارها، چند دفعه، چندین مرتبه، زمانهایی که...
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The times I faced challenges only made me stronger.
زمانهایی که با چالشهایی روبهرو شدم، فقط من را قویتر کرد.
He took risks, the times leading to great rewards.
او ریسک کرد، چندین مرتبه که منجر به پاداشهای بزرگ میشد.
ریاضی ضرب در
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
two times three is six
دو ضرب در سه میشود شش
Five times six gives you thirty.
پنج ضرب در شش به شما عدد سی را میدهد.
چند برابر (برای نشان دادن مقدار تفاوت دو چیز)
Two times the speed can improve efficiency.
دو برابر سرعت میتواند کارایی را بهبود بخشد.
The car is now four times faster than before.
این خودرو درحالحاضر چهار برابر سریعتر از قبل است.
مطابق یا همراه با زمان، مطلع به آخرین اطلاعات، آگاه بر اوضاع زمانه
در میان دو زمان یا دوره، در آن میان
گهگاه، گاهبهگاه، برخی از اوقات
قدیمی مسلک، عقبافتاده، امل، از حال بیخبر
drastic times call for drastic measures
در شرایط سخت لازم است اقدامات جدی انجام شود (شرایط سخت، اقدامات جدی را میطلبد)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «times» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/times