با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Skipper

ˈskɪpər ˈskɪpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
جست‌وخیز کننده، ناخدای کشتی، فرمانده دسته نظامی، فرمانده یا خلبان هواپیما، کاپیتان، رهبر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skipper

  1. noun One in command of a ship
    Synonyms: commander, leader, operator
  2. noun The naval officer in command of a military ship
    Synonyms: captain, master, sea captain, butterfly, cheese maggot, coach, commander, fish, leader, officer

ارجاع به لغت skipper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skipper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skipper

لغات نزدیک skipper

پیشنهاد بهبود معانی