صفت تفضیلی:
sagerصفت عالی:
sagestادبی (آدم) حکیم، دانا، فرزانه، باخرد، بصیر، عاقل
The sage professor shared valuable insights that left a lasting impact on his students.
استاد فرزانه بینشهای ارزشمندی را به اشتراک گذاشت که تأثیری ماندگار بر دانشجویانش گذاشت.
The sage offered his wisdom to all who sought it.
حکیم دانش خود را در اختیار تمام کسانی که در جستوجوی آن بودند قرار داد.
The sage old man's words were always filled with wisdom and truth.
سخنان پیرمرد حکیم همیشه سرشار از خرد و صداقت بود.
گیاهشناسی مریمگلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sage is a staple herb in many Mediterranean dishes.
مریمگلی یک گیاه اصلی در بسیاری از غذاهای مدیترانهای است.
The chef sprinkled some chopped sage over the roasted potatoes.
سرآشپز مقداری مریمگلی خردشده را روی سیبزمینیهای برشته پاشید.
حکیمانه، هوشمندانه، خردمندانه، عاقلانه
a sage comment
توضیح خردمندانه
His sage understanding of human nature allowed him to navigate complex relationships effortlessly.
درک حکیمانهی او از طبیعت انسان به او اجازه داد تا روابط پیچیده را بهراحتی طی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sage