تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یکبار دیگر
فوراً
دوباره، یکبار دیگر
(در آغاز قصه) یکی بود یکی نبود، روزی بود و روزگاری بود، مدتها پیش
1 - ناگهان 2- یکباره، در یک زمان
1 - فوراً، بهتندی 2- در همان زمان
لااقل یکبار، حداقل یکدفعه
گاه و بیگاه، گهگاه، هرچندوقت یکبار
به طور قطع، قاطعانه، بیچونوچرا، برای همیشه
(یکبار دزد، همیشه دزد) یک خطا موجب خطاهای دیگر میشود
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
گاهیوقتها، هرازگاهی، گهگاه، هرچندوقت یکبار
خیلی بهندرت، تقریباً هرگز، خیلی کم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «once» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/once