خیلی بهندرت، تقریباً هرگز، خیلی کم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I read books once in a blue moon.
من خیلی بهندرت کتاب میخوانم.
My daughter lives in Rome, so I only see her once in a blue moon.
دخترم در رم زندگی میکند، به همین دلیل او را خیلی کم میبینم.
Once in a blue moon there will be an eclipse of the sun by the moon.
خورشیدگرفتگی خیلی بهندرت رخ میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «once in a blue moon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/once-in-a-blue-moon