فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Every Now And Then

توضیحات:

همچنین می‌توان از every now and again استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb phrase

هرازگاهی، هرچندوقت‌یک‌بار، گاهی‌اوقات، هرازچندگاهی، گهگاه، گاه‌گداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

I used to see him every now and then.

گاهی‌اوقات او را می‌دیدم.

Every now and then, I treat myself to a nice dinner.

هرچندوقت‌یک‌بار از خودم یا یک شام خوب پذیرایی می‌کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Every now and then, Shadi did crosswords.

شادی هرازگاهی جدول حل می‌کرد.

He visits his old friends every now and again.

او گهگاه به دیدار دوستان قدیمی خود می‌رود.

Every now and again, we go hiking to enjoy the fresh air.

هرچندوقت‌یک‌بار برای لذت بردن از هوای تازه به پیاده‌روی می‌رویم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد every now and then

  1. adverb occasionally, sometimes but not often
    Synonyms:
    sometimes now and then now and again from time to time once in a while every so often every once in a while once and again ever so often

ارجاع به لغت every now and then

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «every now and then» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/every-now-and-then-or-every-so-often

لغات نزدیک every now and then

پیشنهاد بهبود معانی