با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Every Now And Then

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از every now and again استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb phrase
هرازگاهی، هرچندوقت‌یک‌بار، گاهی‌اوقات، هرازچندگاهی، گهگاه، گاه‌گداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I used to see him every now and then.
- گاهی‌اوقات او را می‌دیدم.
- Every now and then, I treat myself to a nice dinner.
- هرچندوقت‌یک‌بار از خودم یا یک شام خوب پذیرایی می‌کنم.
- Every now and then, Shadi did crosswords.
- شادی هرازگاهی جدول حل می‌کرد.
- He visits his old friends every now and again.
- او گهگاه به دیدار دوستان قدیمی خود می‌رود.
- Every now and again, we go hiking to enjoy the fresh air.
- هرچندوقت‌یک‌بار برای لذت بردن از هوای تازه به پیاده‌روی می‌رویم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد every now and then

  1. adverb occasionally, sometimes but not often
    Synonyms: ever so often, every once in a while, every so often, from time to time, now and again, now and then, once and again, once in a while, sometimes

ارجاع به لغت every now and then

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «every now and then» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/every-now-and-then-or-every-so-often

لغات نزدیک every now and then

پیشنهاد بهبود معانی