گاهیوقتها، هرازگاهی، گهگاه، هرچندوقت یکبار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We see each other every once in a while.
گاهیوقتها یکدیگر را میبینیم.
Once in a while she phoned him.
هرازگاهی به او زنگ میزد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «once in a while» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/once-in-a-while