کسبوکار جامعهپذیری، اجتماعیسازی، همسوسازی (کارمند جدید در سازمان)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The onboarding process at my new job was smooth and efficient.
فرآیند جامعهپذیری در شغل جدیدم روان و کارآمد بود.
Our company has a comprehensive onboarding program for new employees.
شرکت ما برنامهی جامعهپذیری جامعی برای کارمندان جدید دارد.
The HR department is responsible for overseeing the onboarding of new employees.
واحد منابع انسانی مسئول نظارت بر جامعهپذیری کارمندان جدید است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «onboarding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/onboarding