فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sometime

ˈsʌmtaɪm ˈsʌmtaɪm

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

بعداً، یک‌وقتی، یک‌زمانی، یک‌روزی

I'll read that book sometime.

بعداً آن کتاب را خواهم خواند.

sometime in 1981 or 1982

یک‌زمانی در ۱۹۸۱ یا ۱۹۸۲

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I'll call you sometime next week.

روزی در هفته‌ی آینده به تو تلفن خواهم زد.

adjective formal

سابق، قبلی، گذشته، پیشین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a sometime professor of history at a nearby university

استاد تاریخ سابق دانشگاه مجاور

a newspaper editor and a sometime military officer

سردبیر روزنامه و افسر سابق ارتش

adverb

قدیمی سابقاً، قبلاً، در گذشته، در سابق

Sometime during their trip, they lost their way.

قبلاً در طول سفر راه خود را گم کردند.

I lived in that town sometime.

در گذشته من در آن شهر زندگی می‌کردم.

adverb

قدیمی گاهی اوقات، چند وقت یک‌بار، گه‌گاه، گاه‌گاهی

I enjoy taking a walk in the park sometime after work.

من از قدم زدن در پارک گاه‌گاهی بعداز کار لذت می‌برم.

We go out for dinner sometime on the weekends.

چند وقت یک‌بار در آخرهفته‌ها برای شام بیرون می‌رویم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sometime

  1. adjective having been such previously
    Synonyms:
    former old past previous late once onetime formerly erstwhile one-time quondam whilom
  1. adverb
    Synonyms:
    formerly someday

ارجاع به لغت sometime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sometime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sometime

لغات نزدیک sometime

پیشنهاد بهبود معانی