شکل جمع:
furnacesکوره، تنور، تون حمام و غیره، دیگ، پاتیل، (مجازاً) بوته آزمایش، گرم کردن، مشتعل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a smelting furnace
کورهی ذوب فلزات
The furnace apparatus for the central heating of this house is out of order.
دستگاه گرمایش این خانه خراب شده است.
Open the window, this bus is like a furnace!
پنجره را باز کن که این اتوبوس مثل جهنم است!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «furnace» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furnace