فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Furnace

ˈfɜrːnɪs ˈfɜːnɪs

شکل جمع:

furnaces

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کوره، تنور، تون حمام و غیره، دیگ، پاتیل، (مجازاً) بوته آزمایش، گرم کردن، مشتعل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a smelting furnace

کوره‌ی ذوب فلزات

The furnace apparatus for the central heating of this house is out of order.

دستگاه گرمایش این خانه خراب شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Open the window, this bus is like a furnace!

پنجره را باز کن که این اتوبوس مثل جهنم است!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furnace

  1. noun heating mechanism
    Synonyms:
    heater stove boiler heating system oil burner kiln forge incinerator cremator Franklin stove smithy calefactor cinerator
    Antonyms:
    freezer

ارجاع به لغت furnace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furnace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furnace

لغات نزدیک furnace

پیشنهاد بهبود معانی