گذشتهی ساده:
furloughedشکل سوم:
furloughedسومشخص مفرد:
furloughsوجه وصفی حال:
furloughingشکل جمع:
furloughs(کارمند یا کارگر) از کار برکنار کردن (بهویژه بهطور موقت)، مرخصی اجباری
مرخصی دادن، مرخص کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he was furloughed two days ago.
دو روز پیش به او مرخصی دادند.
(بهویژه سرباز وظیفه) مرخصی
a three-day furlough
مرخصی سه روزه
to be on furlough
در مرخصی بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «furlough» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furlough