گذشتهی ساده:
telephonedشکل سوم:
telephonedسومشخص مفرد:
telephonesوجه وصفی حال:
telephoningشکل جمع:
telephonesتلفن (ثابت، همراه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The telephone rang.
تلفن زنگ زد.
I made two telephone calls.
دوتا تماس تلفنی گرفتم.
تلفن زدن، تلفن کردن، تماس گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I will telephone you tomorrow.
فردا به شما تلفن خواهم زد.
It's quicker and easier to telephone, rather than sending an SMS.
بهجای ارسال پیامک، تلفن زدن سریعتر و آسانتر است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «telephone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/telephone