گذشتهی ساده:
instructedشکل سوم:
instructedسومشخص مفرد:
instructsوجه وصفی حال:
instructingفرمان دادن، دستور دادن، امرونهی کردن، امر کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The officer instructed the soldiers to shoot.
افسر به سربازان دستور داد که تیراندازی کنند.
We were instructed that today the office is closed.
به ما دستور دادند که امروز اداره تعطیل است.
You must do as you are instructed.
بایستی آنطوری که به شما دستور میدهند، عمل کنید.
انگلیسی بریتانیایی حقوق وکیل گرفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He decided to instruct for courtroom representation.
او تصمیم گرفت برای حضور در دادگاه وکیل بگیرد.
You should instruct to represent you in court.
شما باید برای حضور در دادگاه وکیل بگیرید.
حقوق آموزاندن، تدریس کردن، اطلاع دادن، آگاهی دادن، رهنمود دادن (از قاضی به هیئتمنصفه)
The judge instructed the jury.
قاضی به هیئت داوران رهنمود داد.
The judge will instruct the jury on how to interpret the evidence.
قاضی به هیئتمنصفه نحوهی تفسیر شواهد را اطلاع میدهد.
آموزاندن، راهنمایی کردن، تعلیم دادن، یاد دادن، آموزش دادن، آموختن، درس دادن، آگاه کردن
He had a tutor to instruct him in English.
او معلم خصوصی داشت که به او زبان انگلیسی آموزش میداد.
She instructed music.
او موسیقی تعلیم میداد.
The senses instruct us of most dangers.
حواس ما را به اکثر خطرها آگاه میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «instruct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/instruct