Prohibit

prəˈhɪbɪt prəˈhɪbɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prohibited
  • شکل سوم:

    prohibited
  • سوم‌شخص مفرد:

    prohibits
  • وجه وصفی حال:

    prohibiting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
منع کردن، ممنوع کردن، تحریم کردن، نهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Smoking is prohibited.
- سیگار کشیدن ممنوع است.
- Parking is prohibited.
- پارک کردن (در اینجا) ممنوع است.
- People are prohibited from gathering in streets.
- مردم حق ندارند در خیابان‌ها اجتماع کنند.
- Lack of money prohibits the completion of the project.
- فقدان پول مانع اتمام طرح است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prohibit

  1. verb make impossible; stop
    Synonyms: ban, block, bottle up, box in, bring to screeching halt, constrain, cool, cork, debar, disallow, enjoin, forbid, forfend, freeze, gridlock, halt, hamper, hang up, hinder, hold up, impede, inhibit, interdict, jam up, keep lid on, kill, lock up, nix, obstruct, outlaw, pass on, preclude, prevent, proscribe, put a lock on, put a stopper in, put chill on, put down, put half nelson on, restrain, restrict, rule out, shut out, spike, stymie, taboo, throw cold water on, tie up, veto, zing
    Antonyms: allow, favor, permit, push

لغات هم‌خانواده prohibit

ارجاع به لغت prohibit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prohibit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prohibit

لغات نزدیک prohibit

پیشنهاد بهبود معانی