Prohibitive

proʊˈhɪbət̬ɪv prəˈhɪbətɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more prohibitive
  • صفت عالی:

    most prohibitive

معنی و نمونه‌جمله

adjective
( prohibitory ) منعی، گران، جلوگیری‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- prohibitive prices
- قیمت‌های گزاف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prohibitive

  1. adjective restrictive; beyond one’s
    Synonyms: financial means conditional, excessive, exorbitant, expensive, extortionate, forbidding, high-priced, limiting, preposterous, preventing, prohibiting, proscriptive, repressive, restraining, sky-high, steep, suppressive
    Antonyms: reasonable, unlimited, unrestrictive

لغات هم‌خانواده prohibitive

ارجاع به لغت prohibitive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prohibitive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prohibitive

لغات نزدیک prohibitive

پیشنهاد بهبود معانی