بهطور سرسامآور، بسیار گران، با هزینهی بالا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cost of the concert tickets was prohibitively high for most fans.
هزینهی بلیط کنسرت برای اکثر طرفداران بسیار گران بود.
She found the rent in the city to be prohibitively out of her budget.
او متوجه شد که اجارهبها در شهر بهطور سرسامآوری خارج از بودجهی او است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prohibitively» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prohibitively