فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prohibitiveness

proʊˈhɪbɪtɪv.nəs prəʊˈhɪbɪtɪv.nəs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

ممنوعیت، جلوگیری

The prohibitiveness of the competition led to a decline in local participation in the event.

ممنوعیت رقابت منجر به کاهش مشارکت محلی در این مسابقه شد.

His concerns about the prohibitiveness of the policy were shared by many in the community.

نگرانی‌های او در مورد ممنوعیت این سیاست توسط بسیاری در جامعه مشترک بود.

noun uncountable

(عمل) گزاف بودن، سرسام‌آور بودن، گرانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The prohibitiveness of the fees deterred many applicants from pursuing their dreams.

گزاف بودن هزینه‌ها بسیاری از متقاضیان را از دنبال کردن رویاهای خود منصرف کرد.

The prohibitiveness of the cost made it difficult for families to access quality healthcare.

سرسام‌آور بودن هزینه‌ی دسترسی خانواده‌ها به مراقبت‌های بهداشتی با کیفیت را دشوار می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت prohibitiveness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prohibitiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prohibitiveness

لغات نزدیک prohibitiveness

پیشنهاد بهبود معانی