با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Prohibitiveness

proʊˈhɪbɪtɪv.nəs prəʊˈhɪbɪtɪv.nəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
ممنوعیت، جلوگیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The prohibitiveness of the competition led to a decline in local participation in the event.
- ممنوعیت رقابت منجر به کاهش مشارکت محلی در این مسابقه شد.
- His concerns about the prohibitiveness of the policy were shared by many in the community.
- نگرانی‌های او در مورد ممنوعیت این سیاست توسط بسیاری در جامعه مشترک بود.
noun uncountable
(عمل) گزاف بودن، سرسام‌آور بودن، گرانی
- The prohibitiveness of the fees deterred many applicants from pursuing their dreams.
- گزاف بودن هزینه‌ها بسیاری از متقاضیان را از دنبال کردن رویاهای خود منصرف کرد.
- The prohibitiveness of the cost made it difficult for families to access quality healthcare.
- سرسام‌آور بودن هزینه‌ی دسترسی خانواده‌ها به مراقبت‌های بهداشتی با کیفیت را دشوار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت prohibitiveness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prohibitiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prohibitiveness

لغات نزدیک prohibitiveness

پیشنهاد بهبود معانی