گذشتهی ساده:
shiveredشکل سوم:
shiveredسومشخص مفرد:
shiversوجه وصفی حال:
shiveringشکل جمع:
shiversلرزه، لرز، ارتعاش، لرزیدن، از سرما لرزیدن، ریزه، تکه، خرد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When she came out of the river she was shivering.
از رودخانه که درآمد میلرزید.
Seeing the snake made her shiver.
دیدن مار لرزه بر اندام او افکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shiver» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shiver