Shiver

ˈʃɪvər ˈʃɪvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shivered
  • شکل سوم:

    shivered
  • سوم‌شخص مفرد:

    shivers
  • وجه وصفی حال:

    shivering
  • شکل جمع:

    shivers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb B2
لرزه، لرز، ارتعاش، لرزیدن، از سرما لرزیدن، ریزه، تکه، خرد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- When she came out of the river she was shivering.
- از رودخانه که درآمد می‌لرزید.
- Seeing the snake made her shiver.
- دیدن مار لرزه بر اندام او افکند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shiver

  1. verb shake, tremble
    Synonyms: be cold, dither, flutter, freeze, have the quivers, have the shakes, palpitate, quake, quaver, quiver, shudder, tremor, twitter, vibrate, wave
    Antonyms: steady
  2. verb shatter; break into small pieces
    Synonyms: burst, crack, fragment, fragmentalize, pash, rive, smash, smash to smithereens, smatter, splinter, splinterize
    Antonyms: fix, mend

ارجاع به لغت shiver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shiver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shiver

لغات نزدیک shiver

پیشنهاد بهبود معانی