Reinforcement

ˌriːɪnˈfɔːrsmənt ˌriːɪnˈfɔːsmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reinforcements

معنی و نمونه‌جمله

noun
تقویت، مدد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Reinforcements were sent to help the surrounded regiment.
- برای کمک به هنگ محاصره شده نیروهای امدادی گسیل شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reinforcement

  1. noun Support
    Synonyms: support, coating, prop, brace, strengthener, pillar, reenforcement
  2. noun Military aid; usually plural
    Synonyms: fresh troops, additional matériel, reserves, additional matériel
  3. noun An act performed to strengthen approved behavior
    Synonyms: reinforcing stimulus, reward, reinforcer
  4. noun Information that makes more forcible or convincing
    Synonyms: reenforcement

لغات هم‌خانواده reinforcement

ارجاع به لغت reinforcement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reinforcement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reinforcement

لغات نزدیک reinforcement

پیشنهاد بهبود معانی