گذشتهی ساده:
pledشکل سوم:
pledسومشخص مفرد:
pleadsوجه وصفی حال:
pleadingدر دادگاه اقامه یا ادعا کردن، درخواست کردن، لابه کردن، عرض حال دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
An eminent lawyer pleaded his case.
یکی از وکلای برجسته دعوی او را (در دادگاه) اقامه کرد.
Your honor, my client pleads not guilty.
جناب قاضی، موکل من خود را بیگناه اعلام میکند.
to plead guilty
اتهام وارده را پذیرفتن
He pleaded insanity in the hope of getting a shorter prison term.
او به امید تخفیف مدت زندان خود ادعای دیوانگی کرد.
The old woman was pleading for her son's life.
پیرزن برای (نجات) جان فرزندش التماس میکرد.
Those to be executed pleaded for mercy.
اعدامیها طلب بخشش داشتند.
We pleaded with him for help.
برای کمک دست به دامان او شدیم.
to plead ignorance
بیاطلاعی را بهانه کردن
I am sorry I didn't come; I can only plead forgetfulness.
متأسفم که نیامدم؛ یگانه عذرم فراموشکاری است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plead» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plead