آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ شهریور ۱۴۰۴

    Plead

    pliːd pliːd

    گذشته‌ی ساده:

    pled

    شکل سوم:

    pled

    سوم‌شخص مفرد:

    pleads

    وجه وصفی حال:

    pleading

    معنی plead | جمله با plead

    verb - intransitive C2

    التماس کردن، خواهش کردن، استدعا کردن، درخواست عاجزانه کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The old woman was pleading for her son's life.

    پیرزن برای (نجات) جان فرزندش التماس می‌کرد.

    Those to be executed pleaded for mercy.

    اعدامی‌ها طلب بخشش داشتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We pleaded with him for help.

    برای کمک دست به دامان او شدیم.

    verb - intransitive verb - transitive C2

    حقوق ادعا کردن، اظهار داشتن، بیان کردن، دفاع کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    He pleaded insanity in the hope of getting a shorter prison term.

    او به امید تخفیف مدت زندان خود ادعای دیوانگی کرد.

    Your honor, my client pleads not guilty.

    جناب قاضی، موکل من خود را بی‌گناه اعلام می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    An eminent lawyer pleaded his case.

    یکی از وکلای برجسته دعوی او را (در دادگاه) اقامه کرد.

    to plead guilty

    اتهام وارده را پذیرفتن

    verb - transitive C2

    بهانه آوردن، استدلال کردن، توجیه کردن، دلیل آوردن

    They pleaded lack of time as the reason for not completing the project.

    آن‌ها کمبود وقت را به‌عنوان توجیه ناتمام ماندن پروژه مطرح کردند.

    I am sorry I didn't come; I can only plead forgetfulness.

    متأسفم که نیامدم؛ یگانه عذرم فراموشکاری است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to plead ignorance

    بی‌اطلاعی را بهانه کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plead

    1. verb beg, request
      Synonyms:
      ask request appeal solicit petition entreat implore crave beseech supplicate importune cop a plea crawl make up for square things entreaty pray
      Antonyms:
      answer reply
    1. verb present a defense
      Synonyms:
      argue assert maintain present respond declare allege adduce cite advocate put forward answer charges give evidence use as excuse vouch avouch cop a plea plea bargain
      Antonyms:
      decide punish sentence

    سوال‌های رایج plead

    گذشته‌ی ساده plead چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده plead در زبان انگلیسی pled است.

    شکل سوم plead چی میشه؟

    شکل سوم plead در زبان انگلیسی pled است.

    وجه وصفی حال plead چی میشه؟

    وجه وصفی حال plead در زبان انگلیسی pleading است.

    سوم‌شخص مفرد plead چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد plead در زبان انگلیسی pleads است.

    ارجاع به لغت plead

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «plead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plead

    لغات نزدیک plead

    • - plea-bargain
    • - pleach
    • - plead
    • - plead ignorance
    • - pleadable
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.