فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Respond

rɪˈspɑːnd rɪˈspɒnd

گذشته‌ی ساده:

responded

شکل سوم:

responded

سوم‌شخص مفرد:

responds

وجه وصفی حال:

responding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2

پاسخ دادن، واکنش نشان دادن، جواب دادن، عکس‌العمل نشان دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

The pupil of the eye responds to change of light intensity.

مردمک چشم نسبت به تغییر شدت نور واکنش نشان می‌دهد.

She responded angrily to the insult.

نسبت به آن توهین با عصبانیت واکنش نشان داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ali responded negatively to our question.

علی به پرسش ما پاسخ منفی داد.

an infection that responded to treatment

عفونتی که به درمان جواب داد

noun countable

پاسخ، واکنش، جواب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The teacher patiently waited for the students' respond to her question.

معلم صبورانه منتظر پاسخ شاگرد به سوالش ماند.

the company's quick respond to the customer's complaint

پاسخ سریع شرکت به شکایت مشتری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد respond

  1. verb act in answer to something
    Synonyms:
    react answer reply acknowledge reciprocate return rejoin counter retort behave act in response come back get back to get in touch answer back talk back come in feedback feel for field the question be in touch with
    Antonyms:
    ask question request

لغات هم‌خانواده respond

  • verb - transitive
    respond

ارجاع به لغت respond

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «respond» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/respond

لغات نزدیک respond

پیشنهاد بهبود معانی