Respond

rɪˈspɑːnd rɪˈspɒnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    responded
  • شکل سوم:

    responded
  • سوم‌شخص مفرد:

    responds
  • وجه وصفی حال:

    responding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
پاسخ دادن، واکنش نشان دادن، جواب دادن، عکس‌العمل نشان دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The pupil of the eye responds to change of light intensity.
- مردمک چشم نسبت به تغییر شدت نور واکنش نشان می‌دهد.
- She responded angrily to the insult.
- نسبت به آن توهین با عصبانیت واکنش نشان داد.
- Ali responded negatively to our question.
- علی به پرسش ما پاسخ منفی داد.
- an infection that responded to treatment
- عفونتی که به درمان جواب داد
noun countable
پاسخ، واکنش، جواب
- The teacher patiently waited for the students' respond to her question.
- معلم صبورانه منتظر پاسخ شاگرد به سوالش ماند.
- the company's quick respond to the customer's complaint
- پاسخ سریع شرکت به شکایت مشتری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد respond

  1. verb act in answer to something
    Synonyms: acknowledge, act in response, answer, answer back, behave, be in touch with, come back, come back at, come in, counter, feedback, feel for, field the question, get back to, get in touch, react, reciprocate, rejoin, reply, retort, return, talk back
    Antonyms: ask, question, request

لغات هم‌خانواده respond

ارجاع به لغت respond

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «respond» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/respond

لغات نزدیک respond

پیشنهاد بهبود معانی