آخرین به‌روزرسانی:

Responsiveness

rɪˈspɑːnsɪvnəs rɪˈspɒnsɪvnəs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

واکنش‌دهی، پاسخ‌گویی، پاسخ‌دهی

a lack of responsiveness to client needs

عدم پاسخ‌گویی به نیازهای مشتری

She shows little responsiveness to the external world.

او نسبت به دنیای بیرونی، واکنش‌دهی کمی انجام می‌دهد. (= او نسبت به دنیای بیرونی، واکنش کمی از خود نشان می‌دهد.)

noun uncountable

(به کسی/چیزی) علاقه‌مندی، علاقه‌مند بودن، اشتیاق، مشتاق بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

His letters express his profound responsiveness to nature and beauty.

نامه‌های او بیانگر علاقه‌مندی بسیار محسوس او به طبیعت و زیبایی است.

I admire your responsiveness to the modern art.

من اشتیاق و علاقه‌مندی شما به هنر مدرن را تحسین می‌کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد responsiveness

  1. noun ready acceptance of often new suggestions, ideas, influences, or opinions
    Synonyms:
    openness receptiveness receptivity open-mindedness reactivity
    Antonyms:
    unresponsiveness

لغات هم‌خانواده responsiveness

ارجاع به لغت responsiveness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «responsiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/responsiveness

لغات نزدیک responsiveness

پیشنهاد بهبود معانی