(واکنش مثبت یا سریع به چیزی یا شخص دیگری) بهطور/بهصورتِ واکنشی، بهطور منعطف، بهطور سازگار
The congregation chanted responsively.
جماعت بهطور واکنشی همخوانی کردند.
They will centralize their business to better and more responsively serve international customers.
آنها کسبوکار خود را متمرکز خواهند کرد تا بهطور بهتر و سازگارتر به مشتریان بینالمللی خدمت ارائه کنند.
مشتاقانه، از روی علاقه، از روی رغبت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They listened respectfully and responsively to every participant.
آنها با احترام و مشتاقانه به همهی شرکتکنندگان گوش میدادند.
She was talking responsively.
او با لحنی حاکی از علاقه و رغبت حرف میزد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «responsively» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/responsively