گذشتهی ساده:
reciprocatedشکل سوم:
reciprocatedسومشخص مفرد:
reciprocatesوجه وصفی حال:
reciprocatingدادن و گرفتن، تلافی کردن، عمل متقابل کردن، معامله به مثل کردن، جبران کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The two countries reciprocated pledges of friendship.
دو کشور به همدیگر قول دوستی دادند.
He is sad because his love for her is not reciprocated.
او محزون است چون عشق او نسبت به آن دختر دوطرفه نیست.
The sewing machine's needle was reciprocating up and down.
سوزن چرخ خیاطی بهطور متناوب بالا و پایین میرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reciprocate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reciprocate