فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Entreat

ɪnˈtriːt ɪnˈtriːt

گذشته‌ی ساده:

entreated

شکل سوم:

entreated

سوم‌شخص مفرد:

entreats

وجه وصفی حال:

entreating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

درخواست کردن (از) التماس کردن، (به) لابه کردن، استدعاکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I entreated him not to kill the cat.

به او التماس کردم که گربه را نکشد.

He entreated permission to introduce his friend.

درخواست کرد که به او اجازه داده شود دوست خود را معرفی کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entreat

  1. verb plead with
    Synonyms:
    ask request beg urge press appeal to implore beseech petition pray crave importune exhort coax wheedle pester plague enjoin blandish invoke conjure supplicate
    Antonyms:
    demand command answer

ارجاع به لغت entreat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entreat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entreat

لغات نزدیک entreat

پیشنهاد بهبود معانی