گذشتهی ساده:
entreatedشکل سوم:
entreatedسومشخص مفرد:
entreatsوجه وصفی حال:
entreatingدرخواست کردن (از) التماس کردن، (به) لابه کردن، استدعاکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I entreated him not to kill the cat.
به او التماس کردم که گربه را نکشد.
He entreated permission to introduce his friend.
درخواست کرد که به او اجازه داده شود دوست خود را معرفی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entreat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entreat