با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Entreat

ɪnˈtriːt ɪnˈtriːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    entreated
  • شکل سوم:

    entreated
  • سوم‌شخص مفرد:

    entreats
  • وجه وصفی حال:

    entreating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
درخواست کردن (از) التماس کردن، (به) لابه کردن، استدعاکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- I entreated him not to kill the cat.
- به او التماس کردم که گربه را نکشد.
- He entreated permission to introduce his friend.
- درخواست کرد که به او اجازه داده شود دوست خود را معرفی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entreat

  1. verb plead with
    Synonyms: appeal to, ask, beg, beseech, blandish, coax, conjure, crave, enjoin, exhort, implore, importune, invoke, pester, petition, plague, pray, press, request, supplicate, urge, wheedle
    Antonyms: answer, command, demand

ارجاع به لغت entreat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entreat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entreat

لغات نزدیک entreat

پیشنهاد بهبود معانی