امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Exhilarate

ɪɡˈzɪləreɪt ɪɡˈzɪləreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exhilarated
  • شکل سوم:

    exhilarated
  • سوم‌شخص مفرد:

    exhilarates
  • وجه وصفی حال:

    exhilarating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
نشاط دادن، شادمان کردن، روح بخشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Swimming in the cool lake was exhilarating to him.
- برای او شنا در آن دریاچه‌ی خنک کیف داشت.
- The bright sunshine and the variegated flowers exhilarated him.
- آفتاب درخشان و گل‌های رنگارنگ او را سرحال آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exhilarate

  1. verb make very happy
    Synonyms: animate, boost, buoy, cheer, commove, delight, elate, enliven, exalt, excite, gladden, inspire, inspirit, invigorate, juice, lift, pep up, perk up, pick up, put zip into, quicken, rejoice, send, snap up, stimulate, thrill, turn on, uplift, vitalize
    Antonyms: agitate, depress, discourage, sadden, upset, worry

ارجاع به لغت exhilarate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exhilarate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exhilarate

لغات نزدیک exhilarate

پیشنهاد بهبود معانی