شکل جمع:
profsاستاد، پروفسور
I need to schedule a meeting with my prof to discuss my research project.
برای بحث در مورد پروژهی تحقیقاتیام باید جلسهای با استادم ترتیب دهم.
The prof asked the students to turn in their assignments by Friday.
پروفسور از دانشجویان خواست تا تکالیف خود را تا روز جمعه تحویل دهند.
حرفهای (professional)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is a prof player.
او بازیکن حرفهای است.
The prof athlete broke a new record.
این ورزشکار حرفهای رکورد جدیدی را شکست.
The prof chef prepared a delicious meal.
سرآشپز حرفهای غذای خوشمزهای را آماده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prof» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prof