آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Domestication

dəˌmes.tɪˈkeɪ.ʃən dəˌmes.tɪˈkeɪ.ʃən

معنی domestication | جمله با domestication

noun uncountable

اهلی‌سازی، اهلی کردن، بومی‌سازی، رام کردن، رام‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The domestication of animals revolutionized human societies.

اهلی‌سازی حیوانات جوامع بشری را متحول کرد.

Humans have a long history of domestication, dating back thousands of years.

انسان‌ها سابقه‌ای طولانی در اهلی‌سازی دارند که قدمت آن به هزاران سال پیش می‌رسد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد domestication

  1. noun the attribute of having been domesticated
    Synonyms:
    tameness
    Antonyms:

ارجاع به لغت domestication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «domestication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/domestication

لغات نزدیک domestication

پیشنهاد بهبود معانی