فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Domestication

dəˌmes.tɪˈkeɪ.ʃən dəˌmes.tɪˈkeɪ.ʃən

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

اهلی‌سازی، اهلی کردن، بومی‌سازی، رام کردن، رام‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The domestication of animals revolutionized human societies.

اهلی‌سازی حیوانات جوامع بشری را متحول کرد.

Humans have a long history of domestication, dating back thousands of years.

انسان‌ها سابقه‌ای طولانی در اهلی‌سازی دارند که قدمت آن به هزاران سال پیش می‌رسد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد domestication

  1. noun the attribute of having been domesticated
    Synonyms:
    tameness
    Antonyms:
    wildness

ارجاع به لغت domestication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «domestication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/domestication

لغات نزدیک domestication

پیشنهاد بهبود معانی