فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Domesticity

ˌdoʊmesˈtɪsət̬i ˌdəʊmeˈstɪsəti

معنی و نمونه‌جمله

noun

حالت اهلی، زندگانی خانگی، رام‌شدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The rich too had to live in humble domesticity.

پولداران هم مجبور بودند زندگی خانوادگی محقری داشته باشند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد domesticity

  1. noun home life
    Synonyms:
    family life staying at home domestication

ارجاع به لغت domesticity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «domesticity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/domesticity

لغات نزدیک domesticity

پیشنهاد بهبود معانی