گذشتهی ساده:
domesticatedشکل سوم:
domesticatedسومشخص مفرد:
domesticatesوجه وصفی حال:
domesticatingاهلی کردن، رام کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After his marriage, Reza became completely domesticated.
بعد از ازدواج، رضا کاملاً اهل خانه و زندگی شد.
Do you know when horses and cows were domesticated?
آیا میدانی اسب و گاو کی اهلی شدند؟
to domesticate wild plants
گیاهان وحشی را اهلی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «domesticate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/domesticate